تعليق در ازدواج

 تعليق در ازدواج

1 - تنجیز در برابر تعلیق قرارداد و یكی از شرایط صحت عقد محسوب می شود و منظور از آن این است كه آنچه در عقد انشاء شده، به قیدی معلق نباشد. عده كثیری از فقها قائل به بطلان عقد معلق می باشند و عده ای نیز این شرط را صحیح نمی دانند. قانون مدنی نیز در بیان وضعیت آن بیان صریحی ندارد و فقط در پاره ای موارد عقد ضمان، نكاح و طلاق را بصورت معلق باطل معرفی كرده و نسبت به بقیه عقود نظری نداده است. قائلان به بطلان عقد معلق برای مبطل بودن تعلیق به چندین دلیل استناد می كنند كه تمامی آن ادله مورد انتقاد و مناقشه مخالفان قرار گرفته البته این استدلال ها مبنی بر صحت عقد معلق و انتقادهای وارد در فقه امامیه مطرح گردیده است.

حقوقدانان ما نیز تنها مواردی را كه قانون با صراحت به بطلان آنها اشاره كرده جزء عقودی می دانند كه تعلیق موجب بطلانشان می شود و بقیه را بطور مطلق صحیح می دانند.

2 -اشخاص در زندگی، برای رفع حوایج و رسیدن به اهداف مورد نظرشان به انعقاد عقود و ایقاعاتی، تحت عناوین مختلف مبادرت می ورزند، ولی با وجود وسعت معاملات و كثرت مبادلات و حجم روز افزون قراردادها، به آثار و احكام این عقود آگاهی ندارند. لذا بر آن شدیم تا مطالبی نسبتاً جامع در این زمینه و بخصوص در مورد عقد معلق ارائه دهیم و از آن جا كه تاكنون كتاب مستقلی در این خصوص تدوین نگردید، سعی بر آن است كه همه آثار و مصادیق آن عقد همراه با تجزیه و تحلیل فقهی ـ حقوقی بطور یك جا مورد بررسی قرار گیرد.

3 - بطور كلی عقد دارای تقسیم بندی های مختلفی است كه بعضی در قانون ذكر شده و بعضی نه. در قانون دو نوع تقسیم بندی آمده است. ماده 184 ق.م. می گوید عقود و معاملات به اقسام زیر منقسم می شود لازم، جایز، خیاری، منجز و معلق؛ كه سه قسم اول از یك مقسم است و منجز و معلق اقسام مقسم دیگر هستند. تقسیم اول از نظر دوام و تقسیم دوم از نظر كیفیت انشای عقد است كه ما در این مقاله به تقسیم دوم می پردازیم.

تعلیق در ازدواج- عناوین كلیدی بحث :

الف ـ عقد

عقد در لغت به معنی بستن، گره زدن، محكم كردن، عهد و پیمان آمده است. به معنی قطعی كردن نیز بكار می رود. عقدالبیع یعنی معامله را قطعی كرد. تضمین كردن از دیگر معانی این كلمه است

بین فقهای شیعه، عقد عبارت است از الفاظ مخصوصه كه در هر یك از عناوین خاص معاملات مثل بیع، صلح، اجاره و غیره طرفین عقد با رعایت مقررات و نظاماتی بكار می برند؛ خواه هر یك از دو طرف عقد یك نفر باشند یا هر دو طرف متعدد و یا یك طرف، یك نفر و طرف دیگر متعدد باشد. این اقسام منافاتی با معنی لغوی آن ندارد بلكه عین آن است. زیرا معنی عقد، بستن است. در مورد عقود هم همین كه لفظ خاصی از یكی از طرفین ایجاد شد و از طرف دیگر هم لفظی دیگر به معنی دیگری انشاء شد، از اتصال و ارتباط این دو معنی به یكدیگر معنای مقصود اصلی بین متعاقدین محقق خواهد شد.

ب ـ شرط

در كتب لغت، شرط را به لازم گردانیدن امری یا چیـزی در بیع یا در هر عقد و پیمانی

و نیز ملزم ساختن یا ملتزم شدن به چیزی در هنگام معامله معنی كرده اند و گاهی نیز آن را به معنی عهد و پیمان یا تعلیق به امری تعریف نموده اند همچنین گفته شده كه شرط امری است كه برای الزام و التزام به آن، در بیع یا هر عقد دیگری وضع گردد

4 - برخی از بزرگان علم حقوق برای شرط، از جهات مختلف، معانی متفاوتی را بیان كرده اند؛ چنانكه شرط را در مفهوم مدنی امری دانسته اند كه وقوع آن در آینده محتمل است و طرفین عقد یا شخص ایقاع كننده، حدوث اثر حقوقی عقد و ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر می كند. نیز آن را وصفی دانسته اند كه یكی از طرفین عقد وجود آن را در مورد معامله تعهد كرده باشند. از طرفی در معنای فقهی آن را به معنی مطلق تعهد می دانند. معنای دیگر شرط از نظر اصولی، امری است كه وجود آن برای تحقق امر دیگری لازم آید. در تعریف آن آمده است الشرط ما یلزم من عدمه العدم و لایلزم من وجوده الوجود یعنی شرط عبارت است از چیزی كه اگر نباشد مشروط به وجود نمی آید، ولی اگر به وجود آید به تنهایی برای ایجاد مشروط كافی نیست (جعفری لنگرودی، 1378، ص 380).

ج ـ تعلیق

5 - تعلیق در لغت به معنی آویختن، معلق كردن، آویزان كردن چیزی به چیز دیگر می باشد به معنی چنگ زدن و یادداشت كردن و نوشتن مطالب به صورت حواشی نیز می باشد كه جمع آن تعلیقات است و اصطلاحاً عبارت است از مترتب كردن حكم بر ثبوت یا نفی حكم دیگر كه حكم اول جزا و حكم دوم را شرط می گویند . چنانچه از مفهوم ماده 189 ق.م. بر می آید معلوم می شود كه عقد معلق آن است كه تأثیر آن برحسب انشاء موقوف به امر دیگری باشد كه آن امر را در اصطلاح معلق علیه گویند. هر عقدی دارای اثر مخصوصی است كه بلافاصله پس از انعقاد عقد به وجود می آید ولی طرفین عقد می توانند بوسیله تعلیق پیدایش آن را بر وجود امر دیگری منوط نمایند.

6 -عده ای از حقوقدانان نیز معتقدند كه تعلیق عقد آن است كه اثر حاصل از آن، كه در همان حال عقد موجود می شود به علت نحوه مذاكرات طرفین، به طور ناقص ایجاد شود و زوال آن نقص، بسته به پیدایش عامل یا عوامل جدید باشد. پس چنین نیست كه در عقد معلق آثار عقد در حین عقد موجود نگردد و الاّ لازم می آید كه بین انشاء و منشأ فاصله زمانی حاصل شود، كه این حتی در ایجاد موجودات اعتباری هم محال است .

7 - بعضی فقها نیز گفته اند تعلیق عبارت است از اینكه عاقد اثر عقد را معلق بر چیز دیگری نماید نه اینكه به طور طبیعی اثر عقد معلق بر چیزی دیگر شود چرا كه به آن دیگر تعلیق گفته نمی شود بلكه تعلق است .

د ـ تنجیز

تنجیز مصدر باب تفعیل است. از ریشه نجز به معنی اتمام و انتهاء. همچنین به معنی حاضر آمدن و تعجیل نیز می باشد . عقد منجز طبق ماده 189 ق.م. عقدی است كه تأثیر آن برحسب انشاء موقوف به امری دیگر نباشد والاّ معلق خواهد بود. هر عقدی دارای اثر مخصوصی است كه طرفین عقد برای به دست آوردن آن به انعقاد عقد اقدام می نمایند كه آن را مقتضای عقد گویند. در صورتی كه عقد بدون هیچ گونه قید منعقد گردد مقتضای آن بلافاصله پس از عقد حاصل می شود. پس در عقد منجز التزام دو طرف موكول به هیچ امر دیگری نیست و با توافق آنها به وجود می آید .

ه zwj ـ انشاء و منشأء

در تعریف عقد به معنی مصدری گفتیم عقد عبارت است از همكاری متقابل اراده دو یا چند شخص در ایجاد ماهیت حقوقی . از این تعریف بر می آید كه اراده طرفین، عقد را در عالم اعتبار ایجاد می كند به حركت اراده در جهت ایجاد عقد اصطلاحاً انشای عقد و به آنچه به وسیله اراده انشاء می شود منشأء به صیغه اسم مفعول گفته می شود. بنابراین منشأء همان ماهیت حقوقی یا عقد به معنی محصولی است كه در عالم اعتبار ساخته می شود.

و ـ تفاوت تعلیق و شرط

تعلیق و شرط را نباید با هم اشتباه كرد هر چند گاهی به تعلیق شرط و به عقد معلق عقد مشروط در معنی اعم گفته می شود؛ ولی باید دانست كه بین مفهوم تعلیق و مفهوم شرط در معنی اخص آن تفاوت اساسی وجود دارد. تعلیق موكول و وابسته كردن عقد به امر دیگری است، به طوری كه پیش از تحقق امر معلق علیه، عقدی به وجود نمی آید. در صورتی كه شرط، امر فرعی متصل به عقد است كه تشكیل عقد متوقف بر آن امر فرعی نیست، بلكه عقد در زمان انشاء محقق می گردد و شرط یا آثار آن را نیز با خود به وجود می آورد. برای ارائه مفهوم تعلیق معمولاً از كلمه اگر و برای مفهوم شرط از عبارت بشرط اینكه استفاده می شود. مثلاً در مقام مقایسه، معنی جمله خانه ام را فروختم اگر ظرف یك سال برای من خانه بسازی با معنی جمله خانه ام را فروختم به شرط اینكه ظرف یك سال برای من خانه بسازی در صورتی كه شرط در معنی اخص بكار رفته باشد كاملاً متفاوت است. معنی جمله اول این است كه فروش خانه متوقف بر ساختن خانه برای فروشنده است و اگر خریدار ظرف یك سال برای فروشنده خانه بسازد، خانه فروشنده به او فروخته شده است و اگر نسازد خانه مزبور فروخته نشده است، اما خریدار ملزم به ساختن خانه برای فروشنده نیست پس انتقال مالكیت خانه هم تا زمان ساختن خانه برای فروشنده، معلوم نیست، در حالی كه معنی جمله دوم این است كه فروش خانه منوط به ساختن خانه برای فروشنده نیست. و فروش خانه در همان زمان نخست واقع می شود و همان زمان تعهدی هم در مورد ساختن خانه برای فروشنده در ذمه خریدار ثابت می شود كه در صورت امتناع خریدار از انجام تعهد ناشی از شرط، فروشنده می تواند با توسل به مرجع قضایی او را ملزم به ساختن خانه كند. بنابر آنچه گذشت، به كاربردن واژه شرط برای تعلیق خلاف اصطلاح تخصصی می باشد .

ز ـ تفاوت عقد معلق و موجّل

10 - در عقد معلق پیش از وقوع شرط، تعهد به وجود نیامده است، ولی درعقد موجّل، اثر به طور كامل به وجود می آید و فقط اجرا و مطالبه دین مدتی به تأخیر می افتد. پس همانطور كه تحقق عقد می تواند معلق بر حدوث احتمالی واقعه ای در آینده باشد، ممكن است معلق بر فرا رسیدن زمان معینی باشد؛ مانند اینكه در زمان حاضر اتوموبیلی به مبلغ معین برای سه ماه بعد فروخته شود كه عقد بیع پس از سه ماه در عالم اعتبار تحقق پیدا كند. این گونه عقد را نباید در حقیقت عقد معلق نامید. زیرا هر چند در زمان انشاء عقدی به وجود نمی آید، اما تشكیل آن پس از انقضای مدت مذكور قطعی است و احتمال خلافی در آن راه ندارد و این عقد پیش از حصول معلق علیه معتبر است. بدیهی است چون ماهیت حقوقی منشأ پیش از انقضای زمان مذكور تحقق نیافته است نمی توان آن را در زمان انشاء معتبر یا غیر معتبر دانست. اما معلوم است كه عقد پس از انقضای مدت، معتبر خواهد بود. در صورتی كه تحقق عقد معلق بر واقعه احتمالی آینده معلوم نیست (كاتوزیان، 1376، ص24).

وضعیت عقد معلق در فقه امامیه :

11 -عقد معلق نیز مانند سایر عقود با ایجاب و قبولی واقع می شود و فقط آثار آن تعهد ونقل مالكیت پس از تحقق شرط به وجود می آید. حال این پرسش به میان می آید كه آیا اناطه اثر عقد بر وقوع شرط نتیجه تعلیق در انشاء است یا طرفین به طور منجز و قطعی درباره ایجاد التزام تصمیم گرفته اند و آثار آن منشأء را به وجود شرط معلق ساخته اند.

و ـ تعلیق در انشاء و منشأء

12 تعلیق در انشای عقد یعنی وابسته كردن و معلق كردن ایجاد عقد به امری دیگر. در صورتی كه تعلیق در منشأء به معنی وابسته و معلق كردن تحقق ماهیت عقد انشاء شده در عالم اعتبار به امر دیگری است. انشاء فعل ایجاد كردن عقد و منشأء محصول انشاء است. در تعلیق در منشأء فعل خلق كردن و ساختن منجز است و معلق نیست و اراده طرفین در جهت ایجاد كردن ماهیت عقد، حركت می كند منتها آن ماهیت ایجاد شده یعنی عقد به معنی حصولی، مطابق خواسته طرفین، باید فقط در صورت حصول معلق علیه تحقق پیدا كند نه به طور آزاد. مانند اینكه فروشنده بگوید خانه ام را به فلان مبلغ به شما فروختم اگر ظرف سه ماه شهرداری پروانه ای را كه برای ساختن خانه برای خود تقاضا كرده ام، صادر كند . تعلیق در منشأء با ذهن طبیعی نامأنوس است كه بدواً ذهن آن را نمی یابد.

13 - می دانیم كه در طبیعت، بین فعل و محصول فعل جدایی پیدا نمی شود و پس از انجام فعل، اثر مستقیم آن نیز بدون وابستگی به چیزی موجود می گردد. مثلاً زمانی كه انسان زنگی را با دست حركت می دهد، صدای زنگ همان زمان تولید می شود و امكان ندارد برخاستن صدای زنگ موكول به حدوث واقعه ای شود كه یك ماه دیگر به وجود می آید. اما در عالم اعتبار كه نظام طبیعت در آن حاكم نیست، هرگونه عمل حقوقی كه مورد نیاز باشد و با مصالح جامعه تضاد نداشته باشد، می تواند اعتبار و محقق شود. اینكه اراده طرفین در انشاء یا منشأء بوده است برای تعیین وضعیت عقد اهمیت اساسی دارد. نیت طرفین از قرائن و شواهد و بطور معمولی از الفاظ و كلماتی كه هنگام اظهار خواسته خود به كار می برند، دانسته می شود اما هرگاه در مورد اختلاف بین طرفین، از لفظ یا قراین دیگر نوع تعلیق مشخص نباشد این سؤال مطرح است كه تعلیق را از حیث وضعیت عقد باید به چه نوع تعلیقی حمل كنیم. تعلیق در انشاء یا منشأء به تردید در تشكیل یا جز توسل به قواعد و اصول حقوقی نیست بلكه تردید در تعلیق در انشاء یا منشأء به تردید در تشكیل یا عدم تشكیل عقد بر می گردد كه مقتضای اصل، عدم تشكیل عقد یا بطلان آن یعنی حمل تعلیق به تعلیق در انشاء است .

اثر عملی در تشخیص نوع تعلیق

14 - تعلیق در ازدواج : پاسخ این مسأله نه تنها از لحاظ نظری اهمیت زیادی دارد، از جهت عملی نیز مفید است؛ زیرا اگر انشاء، معلق بر شرط باشد و متعاملین ایجاد مفاد عقد را موكول بر آن كرده باشند دیگر نمی توان ادعا كرد كه پس از تحقق شرط، عقد از روز نخست مؤثرواقع می شود و وقوع شرط كاشف از این است كه اثر آن از هنگام تراضی به وجود آمده است ولی اگر تعلیق در منشأء باشد، برای تعیین تاریخ ایجاد تعهد، تحلیل قصد طرفین ضرورت دارد، زیرا در چنین صورتی آنان می توانند روز وقوع شرط را تاریخ ایجاد اثر عقد قرار دهند یا آن را مؤثر در گذشته سازند.


نظر کاربران