حضانت

حضانت

مفهوم كودك :

1- در حقوق بین الملل

در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد٬ کودک به هر انسانی که زیر هجده سال تمام باشد گفته می شود؛ مگر این که مطابق قانون حاکم بر آن شخص٬ سن کمتری برای رشد او مقرر شده باشد.

2- در حقوق ایران

به مانند بیشتر نظام های حقوقی٬ دورهٔ کودکی به دو دوره بخش می شود :

1- دورهٔ عدم تمیز

2- دورهٔ تمیز

در حقوق ایران٬ تعریف قانونی از دورهٔ تمیز نشده است. کودکی که در دورهٔ تمیز باشد٬ کودک مُمَیِّز گفته می شود و آن عبارت از کودکی است که گرچه سن و سال کمی دارد٬ ولی شعورش به امور روزمره می کشد و سرش در خرید و فروش های عادی کلاه نمیرود و هنجارهای روزمرهٔ مردم را تا حد متعارف می داند. کودک غیر ممیز نیز کسی است که پا به دورهٔ تمیز نگذاشته باشد. پس دورهٔ عدم تمیز٬ به دورهٔ زندگانی کودک٬ پیش از دورهٔ تمیز٬ گفته می شود.

در برخی از کشورها برای دورهٔ تمیز٬ سنی معین شده و اگر کودک به آن سن رسیده باشد٬ ممیز محسوب می کردد. برای نمونه قانون مدنی آلمان٬ سن هفت سال تمام را پایان دورهٔ عدم تمیز کودک می داند و از آن به بعد٬ کودک٬ ممیز محسوب می شود. در این قانون٬ یکی از گروه کسانی که اهلیت استیفا به دست خودشان را ندارند٬ کودکانی نام برده شده اند که هنوز هفت سالشان تمام نشده است.

مفهوم فرزند :

فرزند، عبارتیست برای منسوب نمودن بچه به پدر و مادر . حِضانَت یک واژهٔ عربی است. این واژه، مصدر ثلاثی مجرد از ریشهٔ حضن است. مردمان عرب، این واژه را در زمانی به کار می برده اند که می خواستند برای نمونه حالت مرغی را بیان کنند که جوجه هایش را که خیلی ضعیف بودند، برای صیانت از پرندگان شکارچی و موجودات مزاحم و همچنین خوراک دادن، به زیر پر می گیرد و هر کس بخواهد به این جوجه ها دست درازی کند، مرغ او را نوک می زند و به طور خلاصه هر کاری که مرغ بتواند، از بن جان برای سرپرستی جوجه ها انجام دهد. حتی مردمان عرب، ممکن است این واژه را در جایی به کار برده باشند که مرغ یا به طور کلی، هر پرنده ای، تخم ها را در زیر پر گرفته باشد تا جوجه به عمل آید.

در فرهنگ لغت دهخدا٬ ذیل واژهٔ حضانت٬ چنین آمده:

حضن . در کنار گرفتن کودک را. پرورش دادن کودک را. پروردن بچه را. پروریدن طفل را. در کنار گرفتن کودک را و پرورش دادن او را. در بغل گرفتن صبی را. بچه پروردن . دایگی کردن . تربیة الولد. (تعریفات جرجانی ). پرستاری . و صاحب کشاف الفنون گوید : بکسر حاء حطی و ضاد معجمه ، در لغت مصدر حضن الصبی است ، یعنی کودک را پرورید ، چنانکه در قاموس گفته و در شرع ، پرورش دادن مادر یا دایه یا غیر آنهاست کودک یا دوشیزه ای را که کودک باشد. کذا فی جامع الرموز. دایگی کردن و بچه ٔ غیری را شیر دادن . دایگی و محافظت در تربیت و حفاظت . حضانت طفل (پسر یا دختر) در مدت دو سال شیرخوارگی با مادر است ، در صورتی که بهمان شرایط که دیگران حاضر به نگهداری از طفل هستند او هم قانع باشد. و بعد از این تا سن هفت سالگی نیز حضانت مادر باقی است اگر طفل دختر باشد. در صورت مرگ پدر تا سن بلوغ طفل حق حضانت مادر باقی خواهد ماند اعم از اینکه طفل دختر باشد یا پسر : این حضانت دید با صد رابطه که بپروردم ورا بی واسطه .

مولوی : زیر بال گرفتن مرغ بیضه و جوجه را / دور کردن کسی را از کار. واداشتن کسی را از حاجت وی (تاج المصادر بیهقی ). دور کردن کسی را از کاری . بازداشتن . (دهار).

سپس به کار گرفته شدن این واژه از راه موارد مشابه، دایرهٔ به کار گیری این واژه را گسترد و معنای آن به سرپرستی از هر بچه حیوانی توسط مادر، تعمیم یافت. سپس تر این معنا هم گسترده تر شد و به سرپرستی از فرزندان کم سن و سال انسان آن هم توسط مادر و همچنین پدر یا هر کس دیگری، ارتقاء یافت.

در فرهنگ واژگان حقوقی نیز این معانی بر واژهٔ حضانت٬ بار شده است.

در فرهنگ واژگان حقوقی دكنر لنگرودی٬ در تعریف حضانت چنین آمده است :

حضانت کلمه ای عربی و در لغت به معنای پروردن است و در اصطلاح عبارت است از نگهداری مادی و معنوی طفل توسط کسانی که قانون مقرر داشته است.

وجه تسمیهٔ حضانت برای پروراندن و امر نگهداری طفل این است که الحضن در لغت عربی، زیر بغل تا تهیگاه یا سینه و فاصلهٔ دو بازو را گویند و چون مادر، طفل را در بین بازوان و سینه (آغوش) قرار می دهد، گفته می شود که حضانت نموده است.

حق یا تکلیف بودن حضانت :

هیچ گاه تعریف دقیقی از حق دیده نشد! هرجا که حق هست، تکلیف هم هست. اگر به این تعریف از حق بسنده شود که توانمندی از کناره گیری از سود و انتقال آن به هر کس یا برخی کسان باشد، حضانت را نمی توان حق دانست. در بیشتر نظام های حقوقی، قانون، حضانت را به پدر یا مادر یا هر دوی ایشان یا شخص دیگری که کاملاً ویژگی هایش در قانون تعیین گردیده ، اعطا می کند و ایشان نمی توانند هرگاه خواستند، حضانت را به شخص دیگری بسپارند، مگر با اجازهٔ قانونی.

در قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳, برای سر باززدن از حضانت، کیفر تعیین شده و نشانگر آن است که در این قانون ، اعتقاد راسخ به تکلیفی بودن حضانت وجود دارد ولی چون لزوماً اثبات یک چیز، به معنای نفی چیز دیگر نیست، نمی توان بر آن بود که در این قانون, جنبهٔ حق بودن حضانت، رد شده است.

دررویه هم بیشتر، از حضانت، استقبال می شود نه این که حضانت، به کسی تحمیل شود. پس این چگونه تکلیفی است که بر سر آن، دعوا می شودو دعوا، از ویژگیهای طبیعی یک حق است. در موضوع حضانت ، حق و تکلیف ، به هم گره می خورند زیرا طبیعت کسانی که خواستار حضانت هستند، مشتاق به انجام وظیفه ٔسرپرستی است و همین طبیعت، در جایی که به خواسته تبدیل می شود، تنها ابزار حمایت از خواستهٔفردی، حق است. زیرا این حق است که حدود خواستهٔهرفرد را با دیگر افراد، مشخص می کند و این هم یکی از معانی حق است.

پس بهتر است حضانت را هم حق و هم تکلیف بدانیم. گرد آمدن حق با تکلیف غیر ممکن نیست و آفرینندهٔ دیالکتیکی می شود که هر نظام حقوقی موفقی باید از آن حمایت کند نه این که به جنبهٔ حقی یا تکلیفی بودن صرف حضانت بپردازد و باعث شود که اگر جنبهٔ حقی بودن حضانت مراعات شد، برای نمونه حقوق کسی که حضانت می شود، ضایع گردد و اگر جنبهٔ تکلیفی بودن آن مراعات شد، این وظیفه به کسی که باید حضانت کند، تحمیل شود و همین تحمیل باعث شود که کسی که حضانت می شود، آسیب ببیند و کسی که حضانت می کند، در تحمیل و اجبار ناخواسته باشد.


نظر کاربران