طلاق چیست؟ از نظر لغوی طلاق به معنای رها شدن است . طلاق در ایران امروزه به عنوان ابزاری برای جدایی میان زن و مرد و خاتمه روابط زناشوییی آنان شناخته می شود که به موجب آن حقوق و تکالیفی که به موجب زوجیت بر عهده آنان قرار گرفته را از بین می برد . طلاق دراسلام منفور و مبغوض است و ثابت شده است که به دلیل طبیعت زن و مرد راه طلاق نباید به طور مطلق بسته باشد بلکه در جایی که امکان ادامه زندگی نیست نباید به زور قانون زن و مرد را در کنار هم نگه داشت و نیز ثابت شده است که طبیعت و روانشناسی زن و مرد اقتضا می کند که حق طلاق به طور عادی و طبیعی در اختیار مرد باشد هر چند در مواردی نیز زن می تواند از دادگاه تقاضای طلاق نماید یعنی راه طلاق از ناحیه زن نیز بسته نیست هر چند محدود است.علیرغم مذموم بودن طلاق و اثرات مخرب اجتماعی و خانوادگی آن ، به دلیل اینکه در برخی مواقع چاره ای جز انجام این امر نیست ، قانونگذار قواعدی را برای نظم بخشیدن به آن تدوین کرده است که البته اکثرا از قواعد فقهی الهام گرفته شده اند . به همین دلیل در این مقاله به بررسی طلاق ، قانون طلاق در ایران - علل شایع طلاق در ایران -راههای طلاق دادن زن بدون مهریه و... خواهیم پرداخت.
به مبلغی که در طلاق خلع و مبارات به مرد پرداخت می شود، عوض یا فدیه می گویند. این مبلغ می تواند معادل مهریه و یا کمتر و بیشتر از آن باشد.
مهم ترین ویژگی طلاق توافقی، تعیین تمامی موارد و مسائل مربوط به مهریه، نفقه، حضانت فرزندان و به صورت توافقی و بین زوجین می باشد. زوجینی که متقاضی طلاق توافقی هستند بایستی به دادگاه مراجعه کرده و درخواست صدور گواهی عدم سازش را از دادگاه نمایند.
در طلاق و خلع و مبارات اگرچه همانند طلاق توافقی نیازمند مراجعه به دادگاه و درخواست صدور گواهی عدم سازش است اما تفاوت .اصلی که با طلاق توافقی دارد در این موضوع است که در این نوع طلاق زن، با واگذاری مالی به شوهر از او طلاق می گیرد این طلاق تنها در زمانی اتفاق می افتد که شدت تنفر زن از مرد به حدی رسیده باشد که حاضر شود با پرداخت مبلغی از قید همسری مرد رها شود. این مال ممکن است مهریه باشد و یا مبلغی معادل آن.در فرهنگ فارسی عبارت مهرم حلال و جانم آزاد اشاره به طلاق خلع و مبارات دارد.البته نکته قابل ذکر در این نوع طلاق این موضوع است که به علت بائن بودن طلاق، مرد حق رجوع به زن را ندارد. مگر در شرایطی که زن پشیمان شود.
مبارات به معنای بیزار شدن زن و مرد از یکدیگر است. اگر این تنفر دوجانبه باشد، عوضی که پرداخت می شود نمی تواند بیشتر از مهریه باشد. در صورتی که این مبلغ در طلاق خلع می تواند به اندازه مهریه و یا بیشتر از آن باشد.تفاوت طلاق خلع و مبارات با طلاق توافقی در چیست؟تفاوت طلاق خلع و مبارات با طلاق توافقی در امکان رجوع آن بوده بدین صورت که در طلاق خلع و مبارات امکان رجوع برای فرد .وجود ندارد. در صورتی که در طلاق توافقی زوجین می توانند به یکدیگر رجوع نمایند.در طلاق خلع و مبارات، زن تا زمانی که فدیه و یا عوض را مطالبه نکند، امکان رجوع میسر نمی شود و طلاق از نوع بائن محسوب می شود. البته لازم به ذکر است که در این نوع طلاق، زن نیز حق دریافت نفقه از همسر و یا حق ارث از وی را ندارد.در طلاق خلع و مبارات زن در مدت عده حق رجوع به عوض را دارد که اگر این کار را انجام دهد، طلاق بائن تبدیل به طلاق رجعی شده و زن می تواند از همسر نفقه و یا حق دریافت ارث مطالبه نماید.
طلاق توافقی زمانی اتفاق می افتد که زن و مرد درباره جزئیات طلاق، حق و حقوق زن و وضعیت فرزندان مشترک با یکدیگر توافق نموده باشند. از دیگر انواع طلاق توافقی می توان به طلاق خلع و طلاق مبارات اشاره نمود. تفاوت طلاق خلع و مبارات با طلاق توافقی، در امکان رجوع آنهاست. در طلاق توافقی امکان رجوع پس از طلاق وجود دارد در صورتی که در طلاق خلع و مبارات این امکان وجود ندارد. اما در تمام سه نوع طلاق مذکور، درخواست توسط زن و مرد انجام شده و تشریفات قضایی و گواهی عدم امکان سازش مورد نیاز است.تعاریف قانونی طلاق خلع و مبارات قانون مدنی در ماده ۱۱۴۶، طلاق خلع را نوعی از جدایی عنوان نموده که دلیل آن کراهت زن از شوهر باشد. در این صورت زن میتواند در مقابل مالی که به شوهر می بخشد، که می تواند مهریه یا معادل مهریه، کمتر از معادل مهریه یا بیشتر از معادل مهریه باشد، از او طلاق می گیرد.در طلاق مبارات طبق ماده ۱۱۴۷، کراهت از طرفین است و مال بخشیده شده بیشتر از میزان مهر نمی شود.در طلاق خلع و مبارات، تا هنگامی که زن مال بخشیده اش را مطالبه نکند، طلاق بائن است. در نتیجه رجوع امکان پذیر نیست. همچنین زن حق دریافت نفقه را نیز نداشته و از شوهرش ارثی نمی برد. اما اگر زن مهریه بخشیده اش را مطالبه نماید، طلاق از بائن به رجعی تغییر و علاوه بر امکان پذیری رجوع مرد، حق دریافت ارث و نفقه نیز برای زن ایجاد می شود.ارائه دادخواست طلاق توافقی همانطور که ذکر شد، در طلاق توافقی زوجین درباره تمامی مسائل با هم توافق می کنند و این توافق را در دادگاه خانواده باید مطرح نماید. توافقات زوجین که می تواند شامل مسائلی چون اخذ یا بذل مهریه، نفقه، حضانت فرزند، ملاقات فرزند، استرداد جهیزیه، در ارائه دادخواست نگارش شده و به دادگاه تقدیم می گردد..
دست از تغییر دادن یکدیگر بردارید:زوج ها باید دست از تلاش برای تغییر دادن یکدیگر بردارند، انسان ها را نمی شود تغییر داد بلکه باید اولویت های خودمان را تغییر دهیم. زوج ها در دعوا نباید دنبال مقصر بگردند اینجا نه کسی قاضی است نه وکیل بلکه باید به دنبال آن باشند که هرکسی چقدر در حل مساله سهم دارد. انعطاف پذیر و واقع گرا باشند.تقویت مهارت گفتگو با همسر در زندگی زناشویی معمولا دلخوری ها، رنجش ها، شکایت ها و مشاجره هایی دیده می شود. آنچه مهم است این نکته می باشد که زن و شوهر چگونه و به چه نحوی با یکدیگر در مورد رنجش ها صحبت می کنند.امروزه بسیاری از زوجین به ویژه خانم ها از همسرشان گله دارند که چرا به حرف آن گوش نمی دهند و همین موضوع باعث شده تا آن ها هم متاسفانه حرف های خود را به کسی بگویند که مورد پسند عرف و شرع جامعه نیست و همین عامل می تواند باعث بروز خیانت شود .به یکدیگر دلگرمی بدهید:یکی از پایه های یک رابطه عمیق، دلگرمی است که زوجین به یکدیگر انتقال می دهند. آنچه در دل گرمی وجود دارد، امنیت روانی است. امنیتی که از نظر روانشناسان، بنیادهای روابط عمیق، مانند رابطه با پدر و مادر را زنده می کند.در این زمان هر دو طرف برای مشکلات مختلف احساس تکیه گاه می کنند، در واقع اگر تا پیش از این وقتی دچار مشکل می شدند به پدر و مادر خود تکیه می کردند، امروز به همسری مهربان تکیه می کنند.
زوج هایی که به یکدیگر دلگرمی می دهند، یکی از پایه ای ترین اصول روابط عمیق و صمیمی را رعایت می کنند.با یکدیگر راحت و صادقانه ارتباط برقرار کنید:روابط زناشویی را به روابط مختلف و متفاوت تقسیم کنید. یعنی انواع رابطه را با همسرتان تجربه کنید. در موقعیت هایی برای همسرتان دوست باشید، در موقعیت هایی کاملاً جدی باشید، در موقعیت هایی دلگرمی بدهید و در موقعیت هایی بر مشکلات و ضعف ها تمرکز کنید، گاهی یک همسر باشید و گاهی یک همکار.احساسات و افکار خود را با کمال میل و راحت بیان کنید. در بعضی از مواقع لازم است گفتگوها را به تعویق بیاندازید.با اختلاف کنار بیایید:در ازدواج های سالم، زن و شوهرها با اختلافات بهتر کنار می آیند به خصوصی زوجینی که مهارت های ارتباطی را بهتر آموزش دیده اند. مهارت های حل مساله آموختنی است و هر کس می تواند آن را یاد بگیرد.نواقص خود را بپذیرید:آخرین باری که به خاطر اشتباهتان از همسرتان معذرت خواهی کرده اید، چه زمانی بوده است؟ وقتی در مواقع حساس و به خاطر اشتباهات و به جای جر و بحث عذر خواهی می کنید، تجربه ای را به همسرتان هدیه می کنید که تا پیش از این نکرده اید.وقتی به خاطر اشتباهات، شجاعانه معذرت می خواهید، دیوار کمال طلبی های کاذب، تسلط و قدرت طلبی های بیمارگون را فرو می ریزند و با یک معذرت خواهی ساده، راه را برای صمیمیتی بیش از پیش آماده می کنید.از یکدیگر حمایت کنید:بسیاری از زن و شوهر ها در موارد بسیاری با هم اختلاف دارند و یا دیدگاه و نقطه نظر متفاوتی دارند اما همیشه احساس تکیه گاه بودن، پذیرش بدون قید شرط و حمایت را به همسرشان انتقال می دهند احساس حمایت شدن یعنی با همه مشکلات و اختلافات باز هم همه چیز روبراه است.زمانی برای خوشگذرانی کنار بگذارید:برای خوشحال کردن هم برنامه داشته باشید و زمانی را به عنوان یک زن و شوهر برای هم اختصاص دهید؛ زمانی که مداخله گر هایی مثل فامیل، دوستان، کار و حتی بچه ها مزاحم آن نباشند .
زن و شوهر به زمانی نیاز دارند تا به دور از تمام اطرافیان بتوانند با یکدیگر وقت بگذرانند.مشترکات و تفاوت ها:وقتی آرزوها و علایق مشترکتان را در نظر میگیرید، می توانید از آنها به عنوان راهی برای نزدیک شدن به یکدیگر، صحبت کردن و خوش بودن استفاده کنید. از سویی به تفاوت ها احترام بگذارید و سعی کنید به زندگی شخصی همسرتان لطمه نزنید. احساس فردیت لازمه هر رابطه پویا و بلند مدت است. تفاوت های رفتاری و اخلاقی فرد نشان از وجود مشکل در زندگی نیست آن را به دید منفی ننگرید.خودتان را بپذیرید:خودپذیری یعنی احترام به خود، خواسته ها، حقوق و در کل احترام و جدیت در زندگی. افرادی که خود پذیری بیشتری دارند، در پذیرش دیگران تواناترند. خودپذیری متقابل، موجب رشد و کمال شما و رابطه تان می شود.انتظارات واقع بینانه:در جامعه تصورات غیرواقع بینانه و رمانتیکی در مورد ازدواج و روابط زناشویی وجود دارد. سعی کنید، انتظارات خود را تعدیل کنید و بر خواسته ها و آرزوهای غیرواقع بینانه ای که رابطه شما را تحت تاثیر قرار می دهد شناخت پیدا کنید.آثار و عوارض منفی طلاق:آثار و عوارض منفی طلاق بر زنان مطلّقه:مشکلات اقتصادی و معیشتی، تن دادن به ازدواج های موقت و یا خارج از عرف اجتماعی، افسردگی، سرخوردگی و کاهش رضایت از زندگی، پذیرش نقش های چندگانه و تعدد نقش ها، روی آوردن به آسیب هایی همچون قتل، خودکشی، اعتیاد، فحشا، سرقت، انزوا و اختلال در مناسبات و تعاملات اجتماعی، مشکلات جنسی و روی آوردن به انحرافات جنسی و فساد اخلاقی، مشکلات ناشی از عدم حضانت فرزندان، دلتنگی و از دست دادن سلامت روانی و جسمی و از جمله آثار و پیامدهایی است که زنان مطلقه با آن درگیر می باشند.آثار و عوارض منفی طلاق برای مردان:فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیب ها مثل اعتیاد به مواد مخدر، الکل، اختلالات رفتاری، خودکشی، فحشا و انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماری های عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده، تن دادن به ازدواج های موقت و ازدواج های ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان می باشد.آثار و عوارض منفی طلاق برای فرزندان:آثار و عوارضی که طلاق برای فرزندان طلاق به همراه دارد از آن جهت قابل اهمیت است که می تواند زمینه بروز بسیاری از اختلالات رفتاری و روحی و روانی در آنان باشد و زندگی فردی و اجتماعی آتی آنان را به مخاطره اندازد.
بروز افسردگی در کودکان و نوجوانان، اضطراب، پرخاشگری و عصیان در نوجوانان، حسادت، سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران، فرار از منزل، ترک تحصیل و افت تحصیلی، بزهکاری و کجروی های اجتماعی (قتل، دزدی، فحشا و ) ازدواج زودرس به ویژه برای دختران، ضعف اعتماد به نفس، اختلال هویت، اعتیاد، فقر، ضعف سلامت جسمی و روانی (بی خوابی، سوء تغذیه، بی اشتهایی و یا پرخوری عصبی و ) احساس درماندگی و سرخوردگی، تجربه عقده حقارت ناشی از عدم دسترسی به محیط گرم و عاطفی خانوادگی در مقایسه با دیگران و درونی سازی عقده های منفی و ضد اجتماعی، انزوای اجتماعی، گرایش به انواع انحرافات اجتماعی به جهت ضعف کنترل رفتاری و اخلاقی توسط والدین، اجتماع ستیزی و دیگرآزاری و بروز انواع خشونت های اجتماعی.عوارض اجتماعی طلاق:گذشته از اعضای خانواده، آثار و پیامدهای ناشی از طلاق می تواند اجتماع را تحت تاثیر قرار داده و تبعاتی را در جامعه به همراه داشته باشد. افزایش جرایم اجتماعی، تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه، فروپاشی خانواده، به عنوان مهمترین و اولین نهاد اجتماعی پایه، افزایش هزینه های اجتماعی برای جلوگیری کنترل جرایم و ناهنجاری ها و انحرافات ناشی از طلاق، افزایش کودکان خیابانی و سایر آسیب های اجتماعی همچون فرار از منزل، تکدی گری، قتل، خودکشی، اعتیاد، قاچاق و افزایش تعداد زنان خود سرپرست و مشکلات معیشتی، روانی اجتماعی و اخلاقی آنان و سایر نابسامانی های شخصیتی، اجتماعی و رفتاری افراد مطلقه و فرزندان آنان از جمله عوارض اجتماعی ناشی از طلاق می باشند.آیا افسردگی بعد از طلاق یک پروسه عادی و طبیعی است؟ذات افسردگی با از دست دادن در ارتباط است.
وقتی ما چیزی و کسی مهم را از دست می دهیم، احتمال آنکه دچار افسردگی شویم بسیار زیاد است. در اینجا هم مشخص است زوجین دارند یکدیگر را از دست می دهند. البته افسردگی در این مورد بستگی به این دارد که چه کسی خواهان است و چه کسی دیگر خوانده و در برابر جدایی مقاومت می کند و نمی خواهد همسرش را از دست دهد. کسی که خواهان است و می خواهد طلاق بگیرد یا طلاق دهد کمتر دچار افسردگی می شود و اما همسری که طلاق نمی خواهد و مشکلی با زندگی اش ندارد، احتمال افسردگی و شدتش در وی بیشتر است. در واقع بیماری افسردگی او جدی است.زن و مرد از منظر روحی و روانی تا چه مدتی درگیر طلاق و پیامدهای آن هستند؟معمولا کسانی که پروسه جدایی را طی می کنند، دو سال درگیر نتایج و پیامدهای آن هستند. پروسه طلاق به نوعی استعاری، مرگ است، مرگ کسی که همچنان زنده است.
معمولا زمانی که طلاق جدی شود تا زمانی که افراد از آن بیرون آیند، دو سال زمان میبرد، در صورتی که مرگ عزیز شش ماه تا یک سال زمان و انرژی می گیرد. فکر کردن به شخصی که زنده است، آیا در آینده ازدواج می کند یا نه، روزهایش را چگونه سپری می کند و باعث ایجاد خشم می شود که معمولا شدت این خشم هم زیاد است. طلاق هزینه بر است، هم از منظر اقتصادی و هم عاطفی. در اینجا ما با مساله اقتصادی کاری نداریم هرچند که این مسائل اقتصادی مخصوصا برای زنان درگیری روحی ایجاد می کند (مانند اینکه در کجا سکونت کند، از چه طریقی امرار معاش کند)، حتی در برخی از کشورها هزینه های اقتصادی طلاق محاسبه می شود. اما هزینه های عاطفی قابل محاسبه نیست و شدتی هم که بر جای می گذارد خیلی بیشتر است، مشکلاتی که برای فرزندان رقم می خورد که تا آخر عمر گریبانگیر آن است، مشکلات جنسی، ازدواج های دوم که سطح تنش بالاتری دارند و غیره.در پروسه جدایی و بعد از آن، بیشتر زنان افسرده می شوند یا مردان؟کلا زنان افسردگی شان بیشتر از مردان است و طبق آمارها در کل جهان، آنها دو برابر بیش از مردان افسرده می شوند. آمار شیوع افسردگی در زنان 25درصد است، یعنی از هر چهار زن یکی مبتلا به درجاتی از این بیماری است و در مردان این نسبت یک به هشت است. در طلاق هم این قضیه صدق می کند که زنان بیشتر دچار افسردگی میشوند.علایم افسردگی بعد از طلاق با افسردگی بالینی متفاوت است؟فقط اینکه این اشتغال فکری سمت و سویش فقط به همسر گذشته می رود، خشم به نسبت زیادتر است و کنجکاوی نیز در مورد همسر قبل دیده می شود. گاهی در این پروسه ممکن است که همسران بخواهند دوباره بازگردند به زندگی شان و در اینجا توصیه می شود دیگران مداخله نکنند چه خانواده و چه مشاورانی که نباید بگویند: برگردی همان آش و کاسه هست. بهتر است یک بار دیگر از این فرصت استفاده کنند فقط چیزی که توصیه می شود این است که زوج ها پس از برگشتن سریع بچه دار نشوند، زیرا احتمال آن است که باز جدا شوند.
بی حوصلگی، پایین آمدن تمرکز، کم شدن حافظه (گاهی افراد فکر می کنند مشکل عصب شناختی دارند)، بی خوابی یا پرخوابی، بی اشتهایی یا پراشتهایی، احساس پوچی، عدم امید به آینده، از دست دادن انرژی، خسته شدن سریع، گریه و غم، زود جوش آوردن، پایین آمدن آستانه تحمل مخصوصا در مردان، زودرنجی در زنان، اعتماد به نفس پایین. افسردگی بعد از طلاق گاهی با اضطراب، دلشوره و ترس از آینده، بدبینی نسبت به جنس مخالف، گرایش به الکل و مواد مخدر و خودسرانه دارو خوردن همراه است. آیا فرد مطلقه افسرده به خودکشی فکر می کند؟کلا افراد افسرده به خودکشی زیاد می اندیشند که فکر کردن به این قضیه برای افراد مطلقه بیشتر است. معمولا افکار خودکشی با شدت افسردگی در ارتباط است. چه عواملی تشدید کننده افسردگی در این دسته از افراد است؟نداشتن حمایت اجتماعی، تنهایی و انزوا، مسائل اقتصادی، رفت و آمد زیاد به دادگاه، نبود شبکه دوستان، مشکلات مربوط به حضانت فرزند (اینکه زن یا مرد همسرش را از دست داده و ممکن است فرزندش را هم از دست دهد) مسلما فشار روانی را زیادتر می کند. کلا هر چقدر میزان از دست دادن روابط انسانی بیشتر باشد، این حس منفی بیشتر تشدید می شود. حس اینکه فرد فکر کند طلاقش غیرمنصفانه بوده باشد، احساس افسردگی اش بیشتر می شود. همچنین در پروسه جدایی رد و بدل شدن تهمت ها مساله را حادتر می کند . برخی از مشاوران و روانشناسان پیشنهاد می کنند برای درمان سریع افسردگی، فرد وارد رابطه عاطفی جدیدی شود، نظر شما در این باره چیست؟زن یا مردی که طلاق می گیرند، توصیه نمی شود که وارد رابطه دیگری شوند. در واقع مانند آن است که فرد از چاله درآمده بیفتد در چاه. وقتی ما کسی را از دست می دهیم باید تامل کنیم، مشکلاتی را که در زندگی مان داشتیم مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم و با عواطف خود کنار بیاییم. وقتی فردی با افسردگی وارد یک رابطه می شود بیشتر دنبال یک رابطه پرستارانه است که کسی از او مراقبت کند. در کل ارتباطاتی که افراد مطلقه واردش می شوند، ریسک بسیار بالایی برایشان دارد. همچنین اشخاصی که با فرد مطلقه وارد رابطه عاطفی می شوند، باید بدانند که رابطه شان پر از ریسک است زیرا آن شخص هنوز از رابطه قبلی اش کنده نشده است. به نظر من قطعا فرد باید بعد از شش ماه از طلاقش و چه بسا بیشتر وارد یک رابطه شود.داشتن اعتماد به نفس در فرد مطلقه تا چه حد در بهبودی افسردگی نقش دارد؟یکی از نشانه های افسردگی نداشتن اعتماد به نفس است. هر چقدر اعتماد به نفس را بالا ببریم، افسردگی نیز کمتر می شود. از دید من باید افسردگی را درمان کرد تا اعتماد به نفس فرد بازگردد.حمایت خانواده در بهبود فرد چقدر نقش دارد؟نقش پررنگی دارد. وقتی فرد جدا می شود، روابطش محدود می شود، بیش از هر زمانی به حمایت و کمک نیازمند است و این حمایت خانواده است که می تواند میزان افسردگی را کاهش دهد. حمایت خانواده بسیار مهم است اما در جامعه ما حمایت با مداخله قاطی می شود. فرد مطلقه باید آزادی عمل داشته باشد و طبق درخواست های درونی میلش عمل کند و خانواده به جای مداخله حمایتش کند. البته باید گفت این مداخله از سوی خانواده زن مطلقه است زیرا فشارها بر روی زنان مطلقه بیش از مردان است.زوج درمانی، راهکاری برای کاهش طلاق:زوج درمانی راهی است برای حل کردن مشکلات و کشمکش های زوج هایی که خود به تنهایی قادر به حل مشکلاتشان نیستند.فرایند زوج درمانی شامل یک زن و شوهر و یک فرد آموزش دیده و متخصص در این زمینه می باشد که در خصوص احساسات و افکار آن بحث می کنند.هدف در زوج درمانی کمک به زنان و مردان است تا همدیگر را بهتر درک کنند و اگر تصمیم دارند و یا می خواهند که تغییر کنند، به آنها کمک شود تا به خواسته و هدفشان برسند.در زوج درمانی آنچه مورد قبول است آن است که مسئله زوج ها مشکل فردی نیست، بلکه مشکل میان فردی است. در زوج درمانی فنون مختلفی استفاده می شود که از جمله آن ها می توان فن انعکاس و روز همراهی را نام برد.بیشترین مشکلات و شکایات رایج عبارتند از:الف) کاهش رابطه یا ارتباط کلامی) بحث و جدل های همیشگی) برآورده نشدن نیازهای عاطفی و احساسی) نگرانی های مالی) تضاد و اختلاف نظر بر سر بچه ها این مشکلات در هر ارتباط زناشویی، مهم هستند. اغلب زوج ها به دنبال کمک می گردند برای این که آنها اگر بخواهند خود مشکلات خود را حل کنند نتیجه ای جز ناکامی و ناامیدی نخواهد داشت. بعضی از زوج ها خواهان کمک در زمینه بحران های زناشویی هستند مانند فقدان ظاهری محبت در خانواده یا رابطه نامشروع یکی از زوج ها با فرد دیگری، یا اتفاقات غم انگیزی مانند بیماری و یا مرگ یکی از اعضای خانواده.زوج درمانی رفتاری:رفتار درمانی زوج ها سه نوع کمک را برای آنها فراهم می کند: تبادل رفتاری، تعلیم دادن ارتباط، و آموزش مشکل گشایی.در تبادل رفتاری، به هر یک از زوجین کمک می شود تا یک تغییر مطلوب در رفتار طرف مقابل را تعیین کند و طرفین موافقت می کنند با یکدیگر همکاری دوجانبه داشته باشند. درمانگر آنها را تشویق می کند تا آخر به این تعهد خود وفادار بمانند و نسبت به هم احترام نشان دهند. تعلیم ارتباط به زوج نشان می دهد تا چگونه به حساسیت به یکدیگر گوش دهند و نیازهای شان را بدون اتهام زدن به یکدیگر بیان کنند.در آموزش مشکل گشایی، زوج یاد می گیرند چگونه موضوعاتی را که تعارض ایجاد می کنند، شناسایی کنند، راه حل های اختصاصی را پیدا کنند، به مذاکره بپردازند و مصالحه کنند.بسیاری از رفتار درمانگرها همچنین تلاش دارند طریقه واکنش نشان دادن زوجین به رفتار نامطلوب را پاسخ دهند. آنها ممکن است از شیوه بازسازی شناختی استفاده کنند که در آن شیوه تفسیر هر یک از طرفین از رفتارهای طرف مقابل تغییر داده می شود. زوجین می آموزند که از کلماتی مانند همیشه و هرگز استفاده نکنند، پیش از متهم کردن دیگری شواهد را بررسی کنند، و عواقب زندگی بر اساس فرضیاتی پوشیده که به درستی آنها اطمینانی نیست، را مورد ملاحظه مجدد قرار دهند.موضوع های مهم در زوج درمانی:آیا بچه ها در زوج درمانی شرکت دارند؟زوج درمانی فقط زن و شوهر را در بر می گیرد. بچه ها به درجات مختلف در معرض مشکلات زناشویی قرار می گیرند. آنها ممکن است سراسیمه و نگران شوند و مشکلاتی از خود بروز دهند که خود این کمک می کند به بهتر شدن روابط زناشویی یا این که بتوانند بیشتر به بچه ها توجه کرده و به آنها کمک کنند.معمولا برای چه مشکلاتی باید به زوج درمان ها مراجعه کنیم؟مشکلات هر زوجی متفاوت است اما مشکلاتی که بیشتر شامل روابط زن و مرد و نحوه ی برقراری ارتباط بین آنها می شود. مشکل در بروز احساسات، عدم ارتباط موثر و به زبان ساده تر هر مشکلی که بین زن و مرد ایجاد دلسردی و ناراحتی می کند. این قبیل مشکلات خاص زن و شوهر می باشد و ارتباطی به فرزندان و یا حضور آنها نداشته باشد.زوج درمان ها برای ما چه کاری انجام می دهند؟درمانگر ها نفر سومی هستند که به مشکلات زوج ها گوش می دهند تا این که آنها افکار و احساسات خود را بیان کنند و همچنین به آنها کمک شود تا زمینه مشکلات و مسائل خود را روشن و معین کنند. درمانگر ها شروع میکنند به سوال درباره ی مشکلات موجود،دیدگاه زن و شوهر نسبت به مشکل،تاریخچه ی زندگی مشترک آنها و مختصری از گذشته که می تواند در زندگی فعلی بسیار موثر باشد.این کار، درمانگر را قادر می کند تا تفاهم بیشتری را برقرار سازد و ارزیابی های خود از موقعیت را به بحث بگذارد و بالاخره، راهکارها و نوع درمان را مشخص کرده و پیشنهاد دهد. درمانگر ممکن است مانند یک آرام بخش عمل کند به گونه ای که کوشش کند تا کج فهمی ها و سوءتفاهم ها در روابط بین زن و شوهر مشخص شود که نتیجه این امر، نگاه جدیدی است که آنها به رفتار و احساسات خود پیدا می کنند تا بتوانند مشکلات خود را راحت تر حل کنند.من فکر می کنم مشکلات شخصی ام موجب تنش در زندگیمان می شود، آیا من به تنهایی باید از یک درمانگر کمک بگیرم یا هر دو با هم؟مشکلات شخصی مانند اعتماد به نفس پایین، بیماری، استرس کاری و غیره بر روی شریک زندگی و روابط بین آنها تأثیر می گذارد. پس معمولاً بهتر است هر دو زوج در جست وجوی کمک برآیند تا این که هر زوج قادر شود، مشکلات زوج دیگر را درک کند و درمانگر نیز مشکلات را از هر دو دیدگاه بشنود و بررسی کند و سپس وی می تواند درمان فردی یا زوج درمانی را پیشنهاد دهد.اگر من به کمک احتیاج داشته باشم، به این معنی است که من دیوانه یا روانی ام؟جست وجوی کمک برای مشکلات شخصی یا مشکلات زناشویی به معنی بیماری های روانی نیست. آن به معنی بالغ شدن و یا آماده شدن برای اداره کردن مسائل و مشکلات است، که اگر بدون حل باقی بماند ممکن است به استرس های قوی تر و یا از هم پاشیدن زندگی منجر شود.اگر همسر من رفتن پیش درمانگر را رد کرد، من چه باید بکنم؟زوج ها معمولاً باید همدیگر را به مشارکت تشویق کنند حتی اگر در گذشته مخالف بوده و رد کرده اند. موافقت و تفاهم بر سر رفتن نزد درمانگر می بایست به گونه ای از طرف همسر احساس شود که یعنی تو درست میگویی و من تقصیر دارم به ویژه اگر پیشنهاد طوری باشد که او را عصبانی می کند. استرس و نگرانی شما در مورد زندگی و روابطتتان، همسرتان را به فکر وا می دارد. اگر یکی از دو زوج احساس کند که مسئله جدی است در صدد گرفتن کمک برمی آید.
خیر، در جست وجوی کمک برآمدن نشانه شکست نیست. بهتر است قبل از این که مشکلات بزرگتر شوند، تقاضای کمک کنیم اگر مشکلات در زمان مناسب خود حل شوند،دیگر به کوهی بزرگ و غیر قابل فتح تبدیل نخواهند شد. زمان مناسب را هیچ وقت فراموش نکنیم.
زوج درمانی اغلب به زوج ها کمک می کند تا این که آنها بتوانند روابط بین خود را بهبود بخشند و به طور کلی، انگیزه برای تغییر کردن به هر دو زوج نیاز دارد. اگر تغییرات ایجاد شده نتواند نیازهای هر دو طرف را برآورده سازد، زوج درمانی ممکن است وسیله ای باشد برای پایان بخشیدن به این روابط به گونه ای که برای آنها و فرزندانشان مخرب نباشد. تلاش طرفین برای درمان رابطه بسیار می تواند در موفقیت زوج درمانی موثر باشد.آیا درمانگر ارزش ها و عقاید مرا درک خواهد کرد؟درمانگرها برای احترام گذاشتن به ارزش های دیگران، آموزش دیده اند ؛نه هرگز عقایدشان را به دیگری تحمیل می کنند و نه در کارشان قضاوت می کنند. به هر حال مشکلات و مسائل زوج ها آنقدر پیچیده است که در بعضی موارد درمانگر نتواند مفهوم آنها را درک کند. در این صورت است که لازم می شود بر روی مسایل و ارزش ها بین زوج ها و درمانگر کار شود. شما ممکن است پیشنهاد و یا اظهار نظر یک درمانگر را به عنوان یک قضاوت در نظر بگیرید در حالی که ممکن است اصلاً چنین منظوری نداشته باشد. پس در این گونه شرایط شما باید موضوع را مستقیماً با خود درمانگر مطرح کنید.
نظر کاربران